چه شروع خوبي بود ديدن فيلم " ميلك " براي سالي که پرایده و پر تلاش آغازش می کنی.
فيلم، داستان شكلگيري جنبش همجنسخواهان در آمريكاي دههي 1970 به رهبري " هاروي ميلك" – اولين سياستمدار همجنسگرا-ست.
تاكيدآشكار كارگردان فيلم- گاس ون سنت - بر چگونگي تحقق يك ايده و اعتراض گروهي ، فرياد اين اعتراض و اميد به آينده است، چراكه ميتوانست فيلمي به لحاظ دراماتيك، جذابو پركششتر خلق كند اگر وارد زندگي شخصي و روابط شكستخوردهي گذشتهي " ميلك" ميشد.( مانند فيلم " كوهستان بروك بك" كه بسيار زيبا و عميق، كشش جنسي و فراز و فرودهاي عشقي دو پسركابوي را تصوير كرده بود.) اما كارگردان " ميلك"، خوددارانه و محكم، به جاي پرداختن به ظرفيتهاي احساسي و جذاب داستان، روي روايت مستندگونهي مبارزهي اين گروه تاكيد ميكند.
اهميت فيلم براي من، موضوع حقوق برابر همجنسگرايان نيست، -گرچه از دغدغههاي مورد علاقهام است- بلكه پرشوريِ تصوير يك خواهش، يك فرياد دسته جمعياست كه با وجود ديوارهاي ستبرِ پيشِ رو چگونه روزن خود را مييابد و آهسته آهسته به پاسخ ميانجامد.
خیلی تكاندهنده است ،وقتي اينگونه مستندوار لمس ميكنم كه آزاديهاي حقوقي و قضايياي كه اكثرا آرزويش را داريم و در كشورهايي دور و نزديك ميبينيم و ميشنويم، موهبتي آسماني نبوده كه يكباره با شكسته شدن طلسمي يا اعجاز ِعصايي جادويي محقق شده باشد. چیزی نبوده که از بالادست اعطا شده باشد. براي رسيدن به هر هدف، هر آرمان ، احقاق هر حق و شكستن هر سد، برای هر اعتراض ِ اقلیتی، هزاران نفر متحد گشتند و تلاش كردند ، زخم خوردند و تحقير شدند و حتي كشته شدند ، اما نا اميد نشدند و ادامه دادند به اميد آيندهاي بهتر كه حتي خودشان در آن نخواهند بود.
امادراينجا ، خیلی از ما يا يك بند به زمين و زمان و نداشتههايمان غر ميزنيم و يا در حال غبطه خوردن به وضعيت ديگر كشورهاييم.حتي بسياري از حقوقي كه داريم نيز چيزي نيست كه خودمان برايش تلاشي كرده باشيم برای مثال حق راي زنان،که از بدیهیترین حقوق است با مبارزات بسیار سختی بدست آمد . به روایت کتابها و شنیدهها، نخستین غلیانهایش در سال 1780 آغاز شد و مبارزاتی متمرکزتر در سالهای دهه1850 و نهایتا در 1920بود که این مبارزات به اعطای حق رای به زنان آمریکا انجامید و پس از آن چون سوغاتی شیرین و بیدغدغه به کشورهای دیگر وارد شد.
خیلی از ما ، ميخواهيم، اما صداي فرياد زدن نداريم، ميخواهيم اما تاب قرباني شدن براي آيندهاي كه معلوم نيست در آن باشيم را نداريم، ميخواهيم اما حوصلهي تلاش كردن نداريم. ميخواهيم اما، فقط ميخواهيم. فقط بيتابيم و طلب ميكنيم كه از آسمان دري گشوده شود و روزي بارانِ خواستههايمان از آن در آسماني فروبارد و غرق .خوشبختيمان كند
درست كه وضعيت فرهنگي و مذهبي و اجتماعيمان به هيچكجاي ديگر شبيه نيست. درست كه شرايط سياسي و حكومتي منحصر به فردي داريم. درست كه قوانين و محدوديتهاي قضايي و سياسيمان مشابه جاي ديگري نيست، اما خودمان، تکتک هریک از ما چقدر به آن افرادی که زندگیشان را وقف رسیدن به آزادی یا حقوقی انسانیترکردند، شبيهيم؟؟؟
3 comments:
زاویه ی نگاهت را می ستایم که نشان می دهد چقدر کارِ نکرده داریم و چقدر مدعی با ادعای تکراریِِ تغییرخواهی . هرگاه گمان کردیم که نزدیکیم، دریافتیم چقدر دور بودیم . با این همه تا جستجوی فرداهای امید با تو همراه ام. شاد زی
اولا که چند اتفاق خوب افتاده:
اول اینکه بالاخره بعد مدت ها نوشتید.
دوم این که قسمت کامنت گذاشتن وبلاگت راحت باز می شود.
سوم این که دست روی فیلم بسیار خوبی گذاشتی. فیلمی که من حتما در باره ی آن می نویسم اما وقت نمی کنم. اتفاقا به درستی دست روی نکته ای گذاشتی که به نظرم نقطه قوت و حلقه ی بالا کشنده ی فیلم به سوی حلقه های دیگر سطوح بالای فیلم است. یعنی به درستی تاکید فیلم بر روابط و منفذهاوگریزگاه های شکل گیری یک جنبش سیاسی-اجتماعی. آن هم اتفاقا نه بر سر مسئله هایی که انگار همه بر حق و وبر "برحق" بودن آن توافق دارند ،بلکه بر سر خواسته هایی که انگار زمین و زمان و عرف و دین و مذهب و قانون و ... همه بر این باورند که ناحق اند و حق انسان نیست. اما آنها خواستند و انجام دادند و کوشیدند و حتا مردند که زنده بمانند. من برایم از آموزنده ترین فیلم ها در زمینه ی جنبش های اجتماعی سیاسی قرن بود. قرنی که قرن جنبش ها بود و ما هنوز در قرن بعدی آن نیز نتوانسته ایم یک جنبش به معنای واقعی "زایا" و پایا" به راه بیاندازیم.
به هر حال ممنون شاد و آزادو سربلند باشی
شماهم كم ديرآپ نميفرمائيد. زيبا بود شاد باش
Post a Comment