Tuesday, April 07, 2009

میلک

چه شروع خوبي بود ديدن فيلم " ميلك " براي سالي که پرایده و پر تلاش آغازش می ‏کنی.

فيلم، داستان شكلگيري جنبش همجنس‏خواهان در آمريكاي دهه‏ي 1970 به رهبري " هاروي ميلك" اولين سياستمدار همجنسگرا-ست.

تاكيدآشكار كارگردان فيلم- گاس ون سنت - بر چگونگي تحقق يك ايده و اعتراض گروهي ، فرياد اين اعتراض و اميد به آينده است، چراكه مي‏توانست فيلمي به لحاظ دراماتيك، جذاب‏و پركشش‏تر خلق كند اگر وارد زندگي شخصي و روابط شكست‏خورده‏ي گذشته‏ي " ميلك" مي‏شد.( مانند فيلم " كوهستان بروك بك" كه بسيار زيبا و عميق، كشش جنسي و فراز و فرودهاي عشقي دو پسركابوي را تصوير كرده بود.) اما كارگردان " ميلك"، خوددارانه و محكم، به جاي پرداختن به ظرفيت‏هاي احساسي و جذاب داستان، روي روايت مستندگونه‏ي مبارزه‏ي اين گروه تاكيد مي‏كند.

اهميت فيلم براي من، موضوع حقوق برابر همجنسگرايان نيست، -گرچه از دغدغه‏هاي مورد علاقه‏ام است- بلكه پرشوريِ تصوير يك خواهش، يك فرياد دسته جمعي‏است كه با وجود ديوارهاي ستبرِ پيشِ رو چگونه روزن خود را مي‏يابد و آهسته آهسته به پاسخ مي‏انجامد.

خیلی تكاندهنده است ،وقتي اينگونه مستندوار لمس مي‏كنم كه آزادي‏هاي حقوقي و قضايي‏اي كه اكثرا آرزويش را داريم و در كشورهايي دور و نزديك ميبينيم و مي‏شنويم، موهبتي آسماني نبوده كه يكباره با شكسته شدن طلسمي يا اعجاز ِعصايي جادويي محقق شده باشد. چیزی نبوده که از بالادست اعطا شده باشد. براي رسيدن به هر هدف، هر آرمان ، احقاق هر حق و شكستن هر سد، برای هر اعتراض ِ اقلیتی، هزاران نفر متحد گشتند و تلاش كردند ، زخم خوردند و تحقير شدند و حتي كشته شدند ، اما نا اميد نشدند و ادامه دادند به اميد آينده‏اي بهتر كه حتي خودشان در آن نخواهند بود.

امادراينجا ، خیلی از ما يا يك بند به زمين و زمان و نداشته‏هايمان غر مي‏زنيم و يا در حال غبطه خوردن به وضعيت ديگر كشورهاييم.حتي بسياري از حقوقي كه داريم نيز چيزي نيست كه خودمان برايش تلاشي كرده باشيم برای مثال حق راي زنان،که از بدیهی‏ترین حقوق است با مبارزات بسیار سختی بدست آمد . به روایت کتاب‏ها و شنیده‏ها، نخستین غلیان‏هایش در سال 1780 آغاز شد و مبارزاتی متمرکزتر در سال‏های دهه‏1850 و نهایتا در 1920بود که این مبارزات به اعطای حق رای به زنان آمریکا انجامید و پس از آن چون سوغاتی شیرین و بی‏دغدغه به کشورهای دیگر وارد شد.

خیلی از ما ، مي‏خواهيم، اما صداي فرياد زدن نداريم، مي‏خواهيم اما تاب قرباني شدن براي آينده‏اي كه معلوم نيست در آن باشيم را نداريم، مي‏خواهيم اما حوصله‏ي تلاش كردن نداريم. مي‏خواهيم اما، فقط مي‏خواهيم. فقط بي‏تابيم و طلب مي‏كنيم كه از آسمان دري گشوده شود و روزي بارانِ خواسته‏هايمان از آن در آسماني فروبارد و غرق .خوشبختي‏مان كند

درست كه وضعيت فرهنگي و مذهبي و اجتماعي‏مان به هيچ‏كجاي ديگر شبيه نيست. درست كه شرايط سياسي و حكومتي منحصر به فردي داريم. درست كه قوانين و محدوديتهاي قضايي و سياسي‏مان مشابه جاي ديگري نيست، اما خودمان، تک‏تک هریک از ما چقدر به آن افرادی که زندگی‏شان را وقف رسیدن به آزادی یا حقوقی انسانی‏ترکردند، شبيهيم؟؟؟

3 comments:

Ba in hame said...

زاویه ی نگاهت را می ستایم که نشان می دهد چقدر کارِ نکرده داریم و چقدر مدعی با ادعای تکراریِِ تغییرخواهی . هرگاه گمان کردیم که نزدیکیم، دریافتیم چقدر دور بودیم . با این همه تا جستجوی فرداهای امید با تو همراه ام. شاد زی

شهاب الدین شیخی said...

اولا که چند اتفاق خوب افتاده:
اول اینکه بالاخره بعد مدت ها نوشتید.
دوم این که قسمت کامنت گذاشتن وبلاگت راحت باز می شود.
سوم این که دست روی فیلم بسیار خوبی گذاشتی. فیلمی که من حتما در باره ی آن می نویسم اما وقت نمی کنم. اتفاقا به درستی دست روی نکته ای گذاشتی که به نظرم نقطه قوت و حلقه ی بالا کشنده ی فیلم به سوی حلقه های دیگر سطوح بالای فیلم است. یعنی به درستی تاکید فیلم بر روابط و منفذهاوگریزگاه های شکل گیری یک جنبش سیاسی-اجتماعی. آن هم اتفاقا نه بر سر مسئله هایی که انگار همه بر حق و وبر "برحق" بودن آن توافق دارند ،بلکه بر سر خواسته هایی که انگار زمین و زمان و عرف و دین و مذهب و قانون و ... همه بر این باورند که ناحق اند و حق انسان نیست. اما آنها خواستند و انجام دادند و کوشیدند و حتا مردند که زنده بمانند. من برایم از آموزنده ترین فیلم ها در زمینه ی جنبش های اجتماعی سیاسی قرن بود. قرنی که قرن جنبش ها بود و ما هنوز در قرن بعدی آن نیز نتوانسته ایم یک جنبش به معنای واقعی "زایا" و پایا" به راه بیاندازیم.
به هر حال ممنون شاد و آزادو سربلند باشی

Bamishi said...

شماهم كم ديرآپ نميفرمائيد. زيبا بود شاد باش