Monday, October 27, 2008

کوفته‏ی تبریز 4


به یاد او ...که
افسون " افسانه محبت"‏اش، کیمیای "یک هلو،هزارهلو"یش و رویای خواب و بیداری‏اش، رنگین‏کمان کودکی‏ام را رنگ به رنگ کرده بود و جادوی "اولدوز و کلاغ‏هایش"، تمام عروسک‏هایم را سخنگو

متن سنگ قبر صمد بهرنگی

ای بی‏وفا بهار
پارینه جوان به کلبه‏ی من آمدی به ناز
عطر شکوفه‏های تو چشم‏ام به خواب برد
لبخند غنچه‏های تو شکفت در دل‏ام
مهتاب دلکش تو به چشم سیاه ماند
پرواز شعله‏های تو در روح من فسرد

9 شهریور 1347

3 comments:

Anonymous said...

ساعت 8 شب دوشبه، بلاگ خواب اقاقیا را باز می کنم ، ببینم چه خبر... با عکس صمد برخورد می کنم و غزال رو صدا می کنم : بابا بیا ببین خاله پیام چی کسی رو گذاشته رو بلاگش. جواب می ده: بابا الان میام دارم اولدوزو کلاغ های صمد بهرنگی رو می خونم... چقدر دم برای بچه گی و خوندن داستانهای صمد، تنگ شده... ممنون از این پست.

Anonymous said...

سلام بر چیستا خانم گل دوست عزيز و بسيار گرامي .
ممنون از لطف بي كرانتان .
ایرانی موجودی عجیب است
مثلا پسر ناصر حجازی اسمش اتیلا است
خدا همه اموات را بی نوبت ببره بهشت
گواهینامه باشه برای بعد از خرید اتول
لذت بردن از اونچه كه داريد را فراموش نكنيد بخصوص تندرستي كه بزرگترين ثروت‌هاست
به همه با صداي بلند سلام كنيد

Anonymous said...

salam
rastesh vaght chandani ya behtare begam aslan vaght nadashtam ke mataleb webeto bekhonam ama say mikonam dar avalin forsat bekhonam
be amo salam beresoon