Saturday, July 26, 2008

ترانه‌



روح روز تابستانى و

نفس گل‏سرخى

تابستان اما سپرى شده‏است و

موسم گل به آخر رسيده
كجا رفته‏اند؟
كه مى‏داند، كه مى‏داند



خون قلب منى وجان آرامشى

قلب من اما سرداست و

جانم به سياهى درنشسته

كجائى تو اى يار؟
كه مى‏داند، كه مى‏داند



اميِد ساليان منى و

آفتاب برف‌هاى زمستانم

سال‏ها اما

زيرآسمانى ابراندود به‏پايان رسيده‏است

كجا يكديگر را بازخواهيم يافت؟
كه مى‏داند، كه مى‏داند

شعری از "پل لارنس دنبر"به ترجمه‌ی "احمد شاملو" - برگرفته از سايت رسمي احمد شاملو

***********************************************************

عاجزم گاه از درك آنچه پيرامون‌ام جاري است .... در اين تالاب هيچ‌چيز در جاي درست خويش نيست و انگار پركردن تمام حفره هاي اين سياهچاله به عهده خود ماست . ذهن‌ام مبهوت و دست‌هايم چه ضعيف است و حقير


گفتني‌ها در مورد شاملو و آنچه بر او گذشت و همچنان مي‌گذرد بسيار گفته شده. با امیدی هزارباره مایوس باز به كورسوي اميدي دل مي‌ بنديم .... براي حفظ میراث ِشاملو و اعتراض به مزایده اموال اش

7 comments:

Ba in hame said...

هر روزی که می گذرد، انگار بیش تر توهم رویاگونه بودن این زمانه آشکاره می شود و ما انگار هنوز باور نداریم این نامردمی ها را.
من نیز بر این باورم که شاید این حرکت هیچ نتیجه ای در بر نداشته باشد، اما دست کم حضور ما هریک رودروی این بود اشارتی به معجزه ای که شاعر بزرگ از آن سخن می گفت.
ممنون از حساسیت تامل برانگیز و مسئولانه ای که داشتی و داری

Anonymous said...

اولین باری نیست که اینچین با رفته گان می کنند. این بار نیز به کمک یاران همیشه گی ِ در تاریخشان ، سعی در پاک نمودن تصویرش دارند... بدزدین چراغ آمده اند... هشدار داده بود، نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

khakiasmani said...

سلام
این جور بازی ها را کسانی راه می اندازد که انتهای دنیا جایی حول و حوش امتداد بینی شان است
توی این بازی ها وارد شدن را دوست ندارم
میراث شاملو برای من شعرهایش است و ترجمه هایش و حضور فراموش نشدنی اش روزی روزگاری که من نبودم
عطر تنش ، جای دست هایش ، قلمش ، قدمگاهش....همه و همه مال آیداست که صاحب عشقش بود
اگر نامه را امضا می کنم برای آرامش چند سالِ باقی مانده ی آیداست .
گمان نمی کنم اینجا کسی برایش مهم باشد که موزه کردن خانه ی هنرمند یعنی حفظ عطر کارهای او دست نخورده برای 100سال،1000سال بعد
امروزی های ما فکر میکنند چشم که فروبندند به قول حسین پناهی دنیا در
سیاهی فرو خواهد رفت
خانه ی شاملو توی ذهن و حافظه و قلب من است
این یعنی میراثِ شاعر
چیزی که می توانم هوایش را داشته باشم و بدهم به نسل بعد از خودم اگر چشمم بهشان افتاد
بی خیال
دختر دیگه نبینم پنجره رو بستی و کامنت رو برداشتی
مجال همین سلام های دورادور رو هم میخوای حذف کنی!!؟
پیوست:یادم رفت بگم ، بابت نداشتن این جور مشکلات، به خیلی ها مخصوصا فرانسوی ها حسودیم میشه

Anonymous said...

گرچه خودم يكي از دوستداران شاملو هستم اما با امضا كردن اين بيانيه مخالفم
امضاي اين بيانيه يعني تعيين تكليف كردن براي ورثه شاملو. يعني اينكه به پسر شاملو بگوييم تو حق نداري ميراث پدرت را بفروشي حتا اگر خودت خريدارش باشي. بلكه بايد اين ميراث، به موزه تبديل شود تا مفت‌خورهايي مثل من كه براي پدرت تره هم خرد نكرديم بياييم و هر 10 سال يكبار به آن موزه سر بزنيم و بگوييم: آه! شاملو چه شاعر بزرگي بود! تازه بايد قول بدهند كه بازديد از اين موزه مجاني باشد. چه دليلي دارد كه آدم براي بازديد از باقيمانده‌هاي يك شاعر ملي پول بدهد
امضاي اين بيانيه يعني اين كه ما خيلي هنر كنيم مي رويم يك بيانيه‌ي زپرتي را در يك جاي زپرتي‌تر به اسم اينترنت براي يك جاي زپرتي‌تر تر به اسم يونسكو امضا مي‌كنيم. هنرمان در همين حد است. شب مي‌توانيم راحت سر بر بالين بگذاريم و بگوييم: شاملو جان، راضي باش، ما در حد وسع خودمان حمايتت كرديم
امضاي اين بيانيه يعني اين كه ميراث شاملو، عصاي شاملوست، عينك شاملوست، زيرسيگاري شاملوست، پيراهن شاملوست، شورت شاملوست. و نه كتاب هاي شاملو
امضاي اين بيانيه يعني اينكه ما خيلي به گردن شاملو حق داريم، ما بوديم كه شاملو را شاملو كرديم، ما بوديم كه نگذاشتيم غم نان داشته باشد، حالا هم حق داريم منزل او را با آنچه وسايل درونش است مال خود مان بدانيم

به نظر من، طرفداران شاملو اگر خيلي غيرت دارن، اگر خيلي دلشان مي خواهد وسايل شاملو در اختيار ملت فرهنگ‌دوست (!) ايران قرار گيرد، آستين بالا بزنند، پولشان را روي هم بگذارند و وسايل را يكجا بخرند و به يك موزه اهدا كنند، نه اينكه با امضاي اين بيانيه، براي ورثه‌ي او تعيين تكليف كنند
اگر هم وسعشان (بهتر است بگويم عرضه‌ي شان) نمي‌رسد، بروند كتاب‌هاي شاملو را بخرند و به دوستانشان هديه بدهند، به دشمنانشان هديه بدهند، چند جلدش را بگذارند در ايستگاه مترو تا ديگراني كه نمي دانند شاملو كيست بدانند او چه شاعر بزرگي بوده

من كه فكر مي كنم اگر بگويند هر كدام از طرفداران شاملو بيايند 10 هزار تومن در يك حساب بانكي واريز كنند، به اندازه‌ي قيمت آفتابه‌ي شاملو هم پول جمع نشود، بس كه ما ايراني‌ها بلديم شعار بدهيم و امضاي اينترنتي صادر كنيم

Anonymous said...

سلام بر چيستا ي گل دوست عزيز و بسيار گرامي .
ممنون از لطف بي كرانتان .
فيلم خوبه اگه حالش باشه
من عاشق فيلم هايي هستم كه يه منطقه از يه جاي دنيا را نشان ميده
البته سينمايي كه نيست اين فيلم ها
من عاشق تالاب و دريا و كوه و جنگلم
لذت بردن از اونچه كه داريد را فراموش نكنيد بخصوص تندرستي كه بزرگترين ثروت‌هاست
به همه با صداي بلند سلام كنيد

مرسده said...

چيستا جان سلام
چند باري اومدم روي پشت بوم شما و در بسته بود و نتونستم كامنت بگذارم.
حالا هم كه فكر كنم قائله اين مزايده تموم شده و مزايده باطل شد. اگر بشه من با اعمال 50 درصد تخفيف در مجازات با آقاي علي موافقم!!! اما لازمه هين جا از اينكه مي آييد و سيگنال وار به پشت بام من سر مي زنيد تشكر كنم/ دچار نوعي پارادوكس ادبي شدم سعي ميكنم كمي به سبك شما بنويسم اما با زبان خودم قاطي مي شه.

chista said...

مرسده جان .. ممنون که بالاخره به همسایه ات سر زدی...در ضمن این مزایده فعلا باطل شد ولی قراره مجدد انجام بشه... و دیگه این که من زبان و قلم تو رو دوست دارم و لازم نیست برای این راحتی و صمیمیت ناب کلام ات جایی دچار پارادوکس بشی