
روح روز تابستانى و
نفس گلسرخى
تابستان اما سپرى شدهاست و
موسم گل به آخر رسيده
كجا رفتهاند؟
كه مىداند، كه مىداند
خون قلب منى وجان آرامشى
قلب من اما سرداست و
جانم به سياهى درنشسته
كجائى تو اى يار؟
كه مىداند، كه مىداند
اميِد ساليان منى و
آفتاب برفهاى زمستانم
سالها اما
زيرآسمانى ابراندود بهپايان رسيدهاست
كجا يكديگر را بازخواهيم يافت؟
كه مىداند، كه مىداند
شعری از "پل لارنس دنبر"به ترجمهی "احمد شاملو" - برگرفته از سايت رسمي احمد شاملو
***********************************************************
عاجزم گاه از درك آنچه پيرامونام جاري است .... در اين تالاب هيچچيز در جاي درست خويش نيست و انگار پركردن تمام حفره هاي اين سياهچاله به عهده خود ماست . ذهنام مبهوت و دستهايم چه ضعيف است و حقير
گفتنيها در مورد شاملو و آنچه بر او گذشت و همچنان ميگذرد بسيار گفته شده. با امیدی هزارباره مایوس باز به كورسوي اميدي دل مي بنديم .... براي حفظ میراث ِشاملو و اعتراض به مزایده اموال اش