ذهن ام را شخم میزنم
از بر یافتن بزرگترین خواهش
که خود بدانم ، تنها
و یا وامیداردم شاید ، سیل امواجِ پر ملالِ مویه ها
نگاهی به بالا ، اوج زیبایی بازی نور و آینه
و دوجفت چشم خیره ، سیاه و سفید
کبوتران قرینه خاموش ، در ايوانِطلا، نگهبان بی درد دردها
نگاهی به زیر
امتداد قلاده باریک شوربختی کودکان تا پنجره فولاد
رنگین کمان تلخ درد و نیاز
می چرخد تصاویر ذهنم و می گریزاندم
نوای موسیقی عربی ، در آرامگاه پیرِطوس . آری طنز ناگزیرِ روزگار
و چشم انداز نگاه اش به خورشید ، همان نقطه ، هزار چرخش پیش تر
خالی خشک دیوار عطار ، بی عطری و نقشی
و رصد هزار پاره آسمان از نگاه خفته خیام
صدای ضجه ها می آوردم باز و یادم به جستجو
شرمنده گریه ها و ناله های بی تاب
چیزی نمی یابم
از بر یافتن بزرگترین خواهش
که خود بدانم ، تنها
و یا وامیداردم شاید ، سیل امواجِ پر ملالِ مویه ها
نگاهی به بالا ، اوج زیبایی بازی نور و آینه
و دوجفت چشم خیره ، سیاه و سفید
کبوتران قرینه خاموش ، در ايوانِطلا، نگهبان بی درد دردها
نگاهی به زیر
امتداد قلاده باریک شوربختی کودکان تا پنجره فولاد
رنگین کمان تلخ درد و نیاز
می چرخد تصاویر ذهنم و می گریزاندم
نوای موسیقی عربی ، در آرامگاه پیرِطوس . آری طنز ناگزیرِ روزگار
و چشم انداز نگاه اش به خورشید ، همان نقطه ، هزار چرخش پیش تر
خالی خشک دیوار عطار ، بی عطری و نقشی
و رصد هزار پاره آسمان از نگاه خفته خیام
صدای ضجه ها می آوردم باز و یادم به جستجو
شرمنده گریه ها و ناله های بی تاب
چیزی نمی یابم
کرنشی می طلبم بی سویه ، عظمت ناتوانی انسان
اگر این هماوایی و این تمرکز خواسته هاست ،
راز اجابت هر خواهش
باشد
باشد
آری می خواهم
میخواهم که هیچ ناله ای نباشد دیگر از نالانی
در این دردانه دردسرایِ دیاردیرین ام
اگر این هماوایی و این تمرکز خواسته هاست ،
راز اجابت هر خواهش
باشد
باشد
آری می خواهم
میخواهم که هیچ ناله ای نباشد دیگر از نالانی
در این دردانه دردسرایِ دیاردیرین ام
10 comments:
با قلبي كه چون قلب گنجشكي خرد، نبض ميزند و هر آن گويي ميخواهد قفس تنگ سينهاش و دستات را به تندكوبش ضرباناش ، راهي به رهايي بيابد، ميشنوم ضربات آرام اما تند انگشتاني را كه كلاويه ميسرد و از پير توس مي گويد و از جفاي روزگار. و من اگر فراموشم شد كه در اين سياه زمانه، نفسم باقي است هنوز، با نشان دادن لبخندِ كودكي، به يادمآر و از سختجانيام بگو
سلام
مثل اينكه صحبت توس و مشهد و نيشابور است. شعر از كيست؟ تصويرش جالب و برايم آشناست.
ادامه بده عزیزم.عالی بود . اگه من نبودم به یاد من این وبلاگ رو نگه دار . بسیار خوشحالم که اینجا هست .
گلی
گلي جانم اينجا هم ميخواي يه جورايي آزارم بدي و ناراحتم كني ؟؟؟؟تو هميشه كنارمي
سلام راهنماي عزيز
شعر كه نبود فقط بيان احساسم بود دو هفته پيش - حرم امام رضا.
عكس هاي آشنا راهم از آرامگاه فردوسي انداختم.
عزيزم همواره در پس تمام نوشته هايت حضور گلي در كنارت حس ميشه.
خيلي زيبا بود هم متن و هم عكس قشنگي كه گذاشتي
توكاتا
نگاه خیره ای که روزگاری مختص مجسمه پیر توس بود را امروز میتوان در هرکجا دید. نمیدانم مجسمه زیاد شده و یا مردم همه شاهنامه نویس شده اند
سلام امیر عزیز
منظورتو نفهمیدم. کاش بیشتر توضیح میدادی
چیستا
این دفعه تو مترو به چهره ها نگاه کن ببین با من موافقی یا نه؟
خاطرات مشتركمان را چه خوب مي نويسي ديگر نيازي به دفترچه خاطرات ندارم اقاقياي خوشگلم
مه
Post a Comment